رفلکس های اسیدی ذهن یک بشر

! هیچ اگر سایه پذیرد، منم آن سایه هیچ

رفلکس های اسیدی ذهن یک بشر

! هیچ اگر سایه پذیرد، منم آن سایه هیچ

رفلکس های اسیدی ذهن یک بشر

اینجا، پِرت های ذهن آشفته ی من هست، نظرات بسته شده است. چنان چه حرف خاصی دارید، با خود در میان بگذارید. این گوشه، تخته سیاه زیستگاه من است. گاهی حوالی ذهنم، زلزله ای رخ می دهد، مجروحان این زلزله، می توانند نحلالند !

لعنت خدا بر Ethan Zuckerman

پیوند های من
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است


اولین دوره ی مسابقات اروپایی در کشور جمهوری آذربایجان برگزار می گردد. 


ویکی پدیا :


بازی‌های اروپایی ۲۰۱۵ (به ترکی آذربایجانی:Bakı 2015 Avropa Oyunları)از ۱۲ ژوئن تا ۲۸ ژوئن سال ۲۰۱۵ در شهر باکو، جمهوری آذربایجان برگزار خواهد شد. این دوره، اولین دوره بازیهای اروپایی است. آرم این بازیها شامل سیمرغ، انار و فرش آذربایجانی بعنوان سه نشان تاریخی و فرهنگی جمهوری آذربایجان است. همچنین جمهوری آذربایجان قصد دارد مشعل این بازیها نه در کوه المپیای یونان، بلکه در آتشکده سوراخانی باکو روشن شود. رئیس کمیته ملی المپیک آذربایجان با توجه به پیشینه تاریخی آتش و دین زرتشتی در این کشور که آذربایجان را با نام سرزمین آتش معروف نموده است بر امکان روشن نمودن مشعل این بازیها در این آتشکده تاکید کرد.


نیازی به درج جزییات بیشتر از این مسابقات نیست. می توانید با یک جستجوی ساده به مطالب بهتر و کاملتری ازین مسابقات دست بیابید. اما بد نیست به بهانه ی برگزاری این مسابقات، در کشور آذربایجان، به مسایل دیگری بپردازیم. 


آذربایجان، کشوری کوچک، با جمعیتی کمتر از 10 میلیون نفر، و با مساحت تقریبی 86000 کیلومتر مربع ( یعنی تقریبا یک بیستم ایران ) میزبان لایق این دوره از مسابقات کشور های اروپایی است. کیفیت تصویر برداری فوق العاده، نظم و انظباط کادر برگزار کننده ی مسابقات، زیبایی و امکانات سالن های متعددی که برای مسابقات در نظر گرفته شده، از برجسته های این میزبانی به شمار می رود.


چندی پیش، مسئولین ورزشی کشور ( ایران ) ، برای میزبانی مسابقات جام ملت های آسیا اعلام آمادگی کرده بودند. برای کشوری به مانند ایران، که خوشبختانه یا بدبختانه، ملتی خودشیفته و خود برتر بینی مثل من و شما دارد، قیاس این امکانات و نظم موجود با کشوری که همیشه به آن از بالا یه پایین نگاه کرده ایم، یک انتظار مضحک محسوب می شود.


http://www.asriran.com/files/fa/news/1394/3/23/466870_796.jpg


با نیم نگاهی به اتفاقات دیروز کشورمان، ایران عزیز، پی می بریم، با وجود ادعاهای کشنده و مطلق ما مبنی بر اینکه توسعه یافته ایم، هیچ قدمی در بالابردن سطح فرهنگ و مسائل روز دنیا، برداشته نشده است. ضمن اینکه ادعای ما، گوش فلک را نیز کر کرده است.


وقتی فرهنگ و ادب قهرمان ملی کشور عزیزمان، ایران اسلامی، آقایان حمید سوریان و امید نوروزی به حدی پایین و رفتار های آن ها به حدی رقعت انگیز است که حتی رسانه ها از بیان ریز اتفاقات رخ داده در مشهد، و در میدان مبارزه، معذور هستند، چطور انتظار داریم جهانیان با درخواست ما موافقت و فرش قرمز را جلوی مسئول محترم ورزش کشور ما بگسترانند؟ 


تعصبات کور و منطق ماشین دودی، بلای جان این مرز و بوم شده است. عده ای به مانند افراد حاضر در تصویر نظاهرات روز جمعه ی تهران خود را وکیل و وصی مردم می دانند، در حالیکه اگر رفراندومی برای حضور بانوان عزیز در ورزشگاه ها برگزار شود، نتیجه جوری رقم خواهد خورد که این اقلیت کج فهم، متوجه این خواهند بود که هیچ اهلیتی برای این تجمعات و تظاهرات و خرج از مردم ندارند.


با نگاه به کشوری که هم اکنون در حال برگزاری این مسابقات است، چرا به خود نمیگوییم، کشوری که بخشی از خاک آن، تحت اشغال ارامنه ی متجاوز است، چطور نظم و نزاکت را این چنین به نمایش گذارده است؟ احدی جرات یک حرکت نا جور و اضافه را ندارد ؟ یا اصلا بهتر است بگوییم میل این کار را ندارد.


با ذکر این مثال، مطلب را به پایان می رسانم، این دو سناریو را خودتان تمیز بفرمایید.


1. دو سال پیش برای مسافرتی، وارد یکی از شهر های توریست خیز ایران شدم، وقتی در کنار خیابانی پارک می کردم، متوجه خنده های ریز و البته تمسخر آمیز دو سه جوان 28 الی 30 ساله شدم، چون تابلویی مبنی با پارک ممنوع و ... نبود، ماشین رو پارک و از آن دور شدم. وقتی بعد از دو ساعت، به سمت ماشین آمدم، دیدم با ماژیک سیاه رنگ بزرگی رو کاپوت نوشته شده ، این جریمه ی 20 هزاری تقدیم به شما، امیدوارم ایام خوفی در ****** داشته باشید ! برگ جریمه را از زیر برف پاک کن ماشین برداشتم و نیم نگاهی به پوزخند های آنها، کرده و از آنجا دور شدم ...


2. در مسافرت اخیر من به ترکیه، جلوی پمپ بنزینی مشغول پر کردن بطری آب از شیر تعبیه شده در کنار پترول که دقیقا در کنار بزرگراه بنا شده بود، بودم، خب، بزرگراه بود و بالطبع، سرعت خودرو ها، بالای 100 ، یکی از خودروهای عبوری که ون بود و تعداد زیادی خانم، مسافر آن بودند، با فاصله از من پارک کرد، دنده ی عقب گرفت و به سمت ما برگشت، وقتی به ما رسید، شیشه خودرو را پایین کشید و با ایما و اشاره، سعی در این داشت ما را متوجه این بسازد که آب لوله کشی ترکیه، قابل شرب نیست. ضمن تشکر از کار  او، به ایشان گفتم، این بطری را فقط برای نظافت ماشین پر می کنم، سپس، لبخندی زد و از ما دور شد.



۲۴ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۰
یک بشر
هدفم، از نوشتن، نظاره به دنیای اطراف من، با عینکی دیگر است، نه دید سیاسی به مطلب دارم و نگاهی قومیتی، خوشحال می شوم، هیچ کس از مطالب من، ذهنیت بد نداشته باشد.

سفر دیروز من، به کلیبر ( کالیفورنیا ، اصطلاح طنز گونانه ) به خواست یکی از دوستان خوبم، مهندس رشیدی انجام گرفت، کلیبر، بهشت آذربایجان است. فارغ از نگاه استریوتایپی شهر های ما، که معمولا با نگاه تعصبی به شهر های اطراف نگاه می کنند ...



در ورودی شهر، رستوران یا هتلی با نام جالب Kollywood خود نمایی می کرد که یک ترکیب هوشمندانه از کلمه های کلیبر و هالیوود است. قصد توضیحات کلیشه از زیبایی های کلیبر را ندارم. به اصل مطلب می روم.



کمپ گردشگری خوبی در کوهپایه ی قلعه ی بابک، بنا شده است. میراث فرهنگی و گردشگری کلیبر، طی مناقصه ای، توسعه و زیباسازی مسیر منتهی به قلعه ی بابک را به این دوست ما وا گذار کرده است،


تا اینجای کار، هیچ چیز غیر عادی وجود ندارد ...

مسیر برای آسفالت و زه کشی آماده شد، خودروی های سنگین، یکی پس از دیگری، وارد کار شدند، اما در بدو شروع کار، یکی از زمین های اطراف کمپ، اجازه ی آسفالت کشی را به شرکت و میراث فرهنگی نمی دهد. به بهانه ی اینکه، این اسفالت، با گذر زمان، حریم به خود خواهد گرفت و عملا زمین من، از بین خواهد رفت.


کار با تعهد و هر آنچه لازم بود، پیش نرفت که نرفت، مدیریت کمپ گردشگری، جمله ی جالبی گفت ...

ما آذربایجانی ها ، مستعد هیج پیشرفتی نیستیم ،
نژاد پرستی را بهانه نسازیم ....



*. آپلود تصاویر در لا ب لای مطالب، ارتباطی به پاراگراف قبل و یا بعد ندارد، تنها به دلیل عدم جمع شدن تصاویر در یک بخش، به این صورت ارسال شده است.
۱۲ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۴
یک بشر