رفلکس های اسیدی ذهن یک بشر

! هیچ اگر سایه پذیرد، منم آن سایه هیچ

رفلکس های اسیدی ذهن یک بشر

! هیچ اگر سایه پذیرد، منم آن سایه هیچ

رفلکس های اسیدی ذهن یک بشر

اینجا، پِرت های ذهن آشفته ی من هست، نظرات بسته شده است. چنان چه حرف خاصی دارید، با خود در میان بگذارید. این گوشه، تخته سیاه زیستگاه من است. گاهی حوالی ذهنم، زلزله ای رخ می دهد، مجروحان این زلزله، می توانند نحلالند !

لعنت خدا بر Ethan Zuckerman

پیوند های من
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

احتمالا، روزی فرا خواهد رسید به این مطالبی ک در نبود اینترنت نوشته ام و در نبود اینترنت جهانی  دست به دامان بیان شده ام، خواهم خندید. اینترنت ماهواره‌ای در مسیرمان هست و مدت زمان زیادی برای دسترسی ب این سرویس جهانی نمانده است. روزی خواهد رسید ک خواهیم گفت این شما و این اینترنت کثیفتان، چون دهن‌تان، چون ذهن‌تان، چون اعمالتان و حتی چون نطفه‌تان. 

 

ازین که بهترین دوران سنم در این خراب شده گذشت، ب شدت پشیمانم و هر چند، اکنون نه انرژی آن هست ک بساط جمع کنم و نسبت ب شروعی دوباره در کشور دیگری فکر کنم و نه شوقی برای آن. 

 

اما این و ب خوبی می دونم شما، چون ما سوخته نیستید. هر کدام از شما که یقه تان را تا بیخ گلویتان بستید. در واقع برای کاور کردن کثافت کاری هایتان بوده، با زندگی و مسئول بودنتان در این خراب شده، آمال هایتان را در کشور دیگری بنا نهاده اید. یا به دست توله هایتان، یا سرمایه هایی ک زیر میزی ب آن سو رد کرده اید. 

 

خدا ازتون نگذره

کثافتا

۳۱ شهریور ۰۱ ، ۲۲:۲۱
یک بشر

روی سخنم با شورایی هست ک نه میشناسیم از چ شخصیت هایی تشکیل یافته، و نه اطلاعاتی از محل چنین ارگانی داریم . 

ب حمداله راه مبارزه با مردم را به خوبی پیدا کردید ، خیلی ها راضی ان بنزین رو به قیمت ۱۰ هزار تومن بزنن، ولی این اینترنت صاحب مرده وصل بشه . 

از حکومت عدل علی صحبت می کنید ، شما نگران امنیت کشور نیستید ، شما نگران حکومت خود، صندلی خود و جایگاه خود هستید ، شما دنبال پابرجا بودنه ریاست خود هستید، این هیچ ربطی ب امنیت کشور ندارد . 

شما الان در جایگاهی هستید ک به خوبی می دانید مردم شما را نمی خواهند، مردم از شما بیزارند، و این تصمیم خودخواهانه ی شما ، تنفر مردم را از شما به سطح بالا می رساند.

انگار برایتان هیچ ارزشی ندارد کسب و کار این مردم همیشه مطیع جنایات شما، الان در نبود اینترنت و ارتباط ، در چه وضع اقتصادی هست، تمام دخل و خرج و هزینه های تمامی اصناف مختل شده است. 

اگر حتی علی الان بر مسند کار بود، شخص امیرالمومنین، وقتی می دید مردم با این هجمه از حکومتش بیزارن، دست از حکومت بر می داشت و ادامه ی کار را بر نظر مردم رها می کرد.

نمیدانم و نمی تونم هضم کنم ب چه چشمی ب این مردم نگاه می کنید، اما این را می دانم چنان قدرتی را صاحب هستید ک حتی وزیر کشور، رییس جمهوری ک منتخب مردم هست، با صلابت و قاطعیت نمیتواند از برقراری ارتباط این اینترنت با مردم سخن بگوید .

 

ما کاری ب حکومت و ریاست شما نداریم، سیاسی هم نیستیم و کاری ب آنچه در این مدت در این مملکت اتفاق افتاد نداریم ، اما اگر ذره ای ب حق الناس ایمان دارید ، ملت را از حداقل حق خود محروم نکنید، بیشتر از این مارا در منگنه نگذارید.

ملت ما از حداقل رفاه ممکنی که در دنیا مرسوم هست، محروم هست، اغلب قشر جامعه از خرید سرپناه برای عیال و خانواده ی خود، عاجز است ، هر روز خبر از دزدی های کلان شما یا همکاران شما، خون از رگ های این جامعه برچیده است . 

نمیدانم هدف چیست؟ شاید از این میترسید اگر اینترنت به راه افتد، ملت از صحنه هایی ک نشان از شرم ساری و خشونت شماست، و آنچه را که بر آنها گذشته ، منتشر کنند. ولی این را نیز میدانید که اولا، به راحتی میتوانید هر چیزی را که در داخل ایران و از داخل ایران ارسال می شود شناسایی کنید، دوم اینکه ملت از این وضع ب ستوه آمده اند و بالطبع کاری ب این مسایل ندارند.

هر که هستید و به هر چه ایمان دارید، و شما را به هر آنچه یا هر آنکه می پرستید ، قسم، این وضع را تمام کنید. ما از شما امنیت نخواستیم ، از طلا گشتن پشیمان گشته ایم ، مرحمت فرموده ما را مس کنید.


قشنگ ثابت کردید این مملکت، نه قانون دارد ، نه در و پیکر.

چون اگر قانون داشت، این جلوگیری شما از حق من و امثال من، ممانعت از حق بود.

حال ک هیچ مرجعی لیاقت و جربزه ی رسیدگی ندارد، ینی این قانون نیست ک مملکت را اداره می کند.

#شورای_امنیت_ملی

#امنیت_ملی

#اینترنت

۰ نظر ۳۰ آبان ۹۸ ، ۱۳:۲۹
یک بشر

خاطرات دوران بچگی و نوجوانی، شیرینی اون خاطرات از ذهن و روان هیچ کس قابل پاک شدن نیست. آدمایی که ازشون، تو اون برهه از زندگیم خاطرات خوبی دارم، مقدس هستن برای من، بی دلیل دوسشون دارم ، بی دلیل برای من معصوم ن، بی دلیل برای من قابل پرستشن،


مثل زبان مادری که خواستن و یادگرفتنش ، دست تو نیست، غریزیه، متاسفانه صبح بهم خبر دادن ، یکی از این عزیزان، رو از دست دادم. شاید اگر الان زنده بود و منو می دید ، نمی شناخت. ولی نمیدونم چرا، یه ابهت بزرگی پیش من دارن این سری آدما ...


روحت شاد، زن عمو


#rip

۱۱ مهر ۹۷ ، ۱۰:۵۰
یک بشر

ای کاش، یه کسی بیاد، یه مردی بیاد، برای همیشه ، شعار "مرگ بر" رو از تو دهن ایرانیا بکشه بیرون. ما یه فامیلی داریم، هر موقع میخوای یه نظری ازش بپرسی، بگی فلانی، فلان شخص چه جور آدمی هست؟ فارغ از اینکه طرف هر چی باشه، تکیه کلامش اینه، خاک تو سرش. یا مرگ بگیرتش ...

این فرد، چنان تو فامیل، بی شخصیت و بی ارزش باور شده، حتی اگر صحبت های درست حسابی هم بکنه، ته دلم میگم ، این داره با دلش می جنگه، این حرفا مال این نیست . با اینکه، تقریبا 45 سالشه و دیگه سن و سالی هم ازش گذشته.

والا، دینمون اسلام که سهله، همان دین و مکتب الهی و نبوی اصیل هم باشه، یه سری کینه ورزی های منطق دودی رو نذاریم کنار، هیچ وجهه ای از ایران، در هیچ کجای دنیا درست نمیشه. از ظریف و امثال ظریف انتظار شک القمر نداشته باشید.


یه سری هم که نمیخوان، این چیزا درست بشه. خب، نونشون اینجوری تو روغنه.

به هر حال

بخورید، و بیاشامید

بیت المال است

بچاپید و قوزهایتان را باز کنید !

۲۴ تیر ۹۴ ، ۰۳:۵۷
یک بشر

به بهانه ی پخش مجدد سریال یوسف از شبکه های استانی استان آذربایجان شرقی و اردبیل


Moztafa Zamani ‘ini güzel ve yakışıklı olması mı, yoksa tamamen Hz.Yusuf dizisindeki karakteri, masumiyeti, ciddiyeyi, şefkati, tevazusu… kısaca Şu anda tüm müslümanlarda olması gereken duruşu mu? Biz bu dizide öyle bir insan izledik ki, insanların isterlerse meleklerden daha üstün olabileceğini gösterdi. O başını eğdikçe yüceldi, tıp kı Allah’a secdenin en yüksek makam olması gibi, zorluklara sabrettikçe sevildi, köleliği kabul etti,ülkeye aziz oldu. İşte anlayanlar için alınması gereken birçok ders.




ازین مطلب زیبا بگذریم، که در وبلاگ یکی از کاربران ترکیه گذاشته شده بود.
یه نگاه فانتزی به این فیلم بندازیم بد نیست !



هر چی فکر می کنم، می بینم، همانطور که فرج الله سلحشور، با آنجلینا جولی، مشکل داره، منم با این آقای فرج اله سلحشور مشکل دارم.

 

خوشبختانه، طرف حساب هر دوی ما، زن هست !

باز هم سریال یوسف پیامبر، شروع شده و از شبکه های استانی آذربایجان شرقی ( به زبان ترکی آذربایجانی ) و اردبیل ( بزبان فارسی ) داره پخش میشه.

 

بیچاره زلیخا، حالا یه اشتباهی کرده عاشق شده، دستشم که از دنیا کوتاه :D، چرا اینقدر آبروی مرده رو می برید؟

حالا آخرشم اگر خوب بوده باشه !

 

خداییش، فرج جان، چقدر از خودت چاق کردی مطلب رو ؟ آب و تابشو زیاد کردی که بیننده، حسابی یه حسایی ازش تحریک بشه !

 

نکنه میخوای بگی، تو چرا حالا اعتراض می کنی؟ اونم الان ؟

خب، من از سال 88 دارم رو این مسئله فکر می کنم، هنوز ب جایی نرسیدم.

 

برادر من نخند ! پرت ذهنمه، دست خودم نیست.

۲۴ تیر ۹۴ ، ۰۲:۱۸
یک بشر


یه جور بدی دلم هوای حرمتو کرده. یه کاری بکن، من که امسال، این همه توبه داشتم. این همه استغفار داشتم.
:((
۲۳ تیر ۹۴ ، ۰۰:۱۲
یک بشر
نمیدونم، کجا، ولی یادم هست یه جا این جمله رو شنیده بودم،

اونایی که یه کاری رو بلدن انجامش میدن، اونایی که بلد نیستن تدریسش میکنن.




سیستم ریست پسورد و یا نوع پیشرفته ی آن، تکنولوژی جدیدی که به کار برده می شود، OTP یا همان One time password می باشد. کاربر، زمانیکه رمز عبور خود را فراموش می کند، درخواست ریست پسورد را در فرم لاگین پیج، ارسال می کند، در تمام سیستم ها، و سایت های به روز دنیا، از جمله جی میل، فیس بوک، یاهو و حتی نرم افزار های VOIP ، رمزی را به شماره موبایل کاربر، که در بدو ثبت نام در سایت،  معرفی کرده است، ارسال به یاد داشته باشید ! می شود.

رمزی، Generate شده که اغلب 4 تا 6 عددی می باشد، این رمز، OTP است و باید در عرض چند ثانیه وارد شود ، در غیر اینصورت Session به اصطلاح Terminate خواهد شد. یعنی، کارایی خود را از دست خواهد داد ( کاربر می بایست درخواست جدیدی را اجرا کند ).

این ارسال، از طرف سرور به کاربر، کاری معمول در تمام دنیا هست. به مانند اینکه، وارد فروشگاهی شوید و از فروشنده بخواهید در قبال میوه ای که میخواهید بخرید، پلاستیکی را نیز به شما، تحویل دهد ( بتوانید میوه را در آن بریزید ) .

اما، در شرکتی به نام رایتل، این بوروکراسی، بر عکس است.

هفته ی پیش، در طرح رای آموز این شرکت، که با تبلیغات گسترده ای نیز، همراه بود، ثبت نام کردم. در بدو ثبت نام، بدون اینکه توضیحی در مورد جلسات، کلاسها داده شود، وارد قسمت پرداخت هزینه می شوید، بعد از نیم ساعت، پرداخت و تکمیل فرم، جواب دادن به انواع اقسام سئوالات اداری و شخصی و امنیتی!، پیامی با عنوان، موفقیت در ثبت نام به شما داده می شود.

پیامی که در آن کد رهگیری داده شده است.

تا اینجای کار، اتفاق خاصی رخ نداده است. اما، وقتی وارد جلسات و یا کلاس های مجازی می شوید، از شما نام کاربری و رمز عبور خواسته می شود. اطلاعاتی که در هیچ یکی از مراحل ثبت نام، در اختیار شما قرار داده نشده است. چنانچه در تصویر زیر نیز مشخص است، فقط نام کاربری داده شده و قبلا در مورد رمز عبور، فیلدی قرار داده نشده بود.



ازین رو، به قسمت درخواست رمز جدید!!!! مراجعه کرد، نام کاربری و کد ملی را وارد، و فرم را Submit کردم، با اتفاقی جالب که در هیچ کجای دنیا، نمی افتد، روبرو شدم.

این پیام را بخوانید !



خیلی دوست دارم، ساعتی با کارشناس فنی این قسمت از سایت، صحبت کنم. آیا پسوردی برای ثبت نام کننده، ارائه داده اید که او را مجبور به ریست پسورد می کنید؟

این همه هزینه برای ثبت نام، و دوباره پرداخت هزینه ای مجزا برای ورود به کلاس، کفاف این را نمی کند که شما رمز جدید را به موبایل مشترک، ارسال کنید؟ حتما باید مشترک کلمه ای را برای شما ارسال کند؟ این نوع، ریست پسورد، در کجای دنیا، معمول و معقول است؟

و در انتها، ده دقیقه صبر کنید تا رمز جدیدی که وارد می کنید، در دیتابیس برای شما تعریف و تعیین شود. الحق که به روز هستید و برنامه نویسان خود را باید به مسابقات جهانی معرفی کنید !

موبایل من یک طرفه هست، بنابراین امکان، این نوع ریست پسورد ، وجود ندارد، با مرکز پاسخگویی این شرکت تماس گرفتم، دقیقا بعد از 11 دقیقه و 43 ثانیه، بازپرسی و سئوال پیچی در مورد ساعت، دقیقه و ثانیه ی ثبت نام، به علاوه تمام اطلاعاتی که در مرحله ثبت نام وارد کرده بودم، جواب قانع کننده ای به من دادند، با این مضمون که " آقای محترم، ثبت نام شما در سایت موجود نیست ! "



لطفا چند روزی صبر بفرمائید ...

این ها قرار است مدرک بین المللی بدهند. چیزی که در بخش ثبت نام، بر روی آن، به شدت مانور داده شده است !

*. پی نوشت : بی نهایت از نوع رایتل
۲۰ تیر ۹۴ ، ۰۲:۵۶
یک بشر

به احترام خاک قم، حذف گردید .

۰۹ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۲
یک بشر


اولین دوره ی مسابقات اروپایی در کشور جمهوری آذربایجان برگزار می گردد. 


ویکی پدیا :


بازی‌های اروپایی ۲۰۱۵ (به ترکی آذربایجانی:Bakı 2015 Avropa Oyunları)از ۱۲ ژوئن تا ۲۸ ژوئن سال ۲۰۱۵ در شهر باکو، جمهوری آذربایجان برگزار خواهد شد. این دوره، اولین دوره بازیهای اروپایی است. آرم این بازیها شامل سیمرغ، انار و فرش آذربایجانی بعنوان سه نشان تاریخی و فرهنگی جمهوری آذربایجان است. همچنین جمهوری آذربایجان قصد دارد مشعل این بازیها نه در کوه المپیای یونان، بلکه در آتشکده سوراخانی باکو روشن شود. رئیس کمیته ملی المپیک آذربایجان با توجه به پیشینه تاریخی آتش و دین زرتشتی در این کشور که آذربایجان را با نام سرزمین آتش معروف نموده است بر امکان روشن نمودن مشعل این بازیها در این آتشکده تاکید کرد.


نیازی به درج جزییات بیشتر از این مسابقات نیست. می توانید با یک جستجوی ساده به مطالب بهتر و کاملتری ازین مسابقات دست بیابید. اما بد نیست به بهانه ی برگزاری این مسابقات، در کشور آذربایجان، به مسایل دیگری بپردازیم. 


آذربایجان، کشوری کوچک، با جمعیتی کمتر از 10 میلیون نفر، و با مساحت تقریبی 86000 کیلومتر مربع ( یعنی تقریبا یک بیستم ایران ) میزبان لایق این دوره از مسابقات کشور های اروپایی است. کیفیت تصویر برداری فوق العاده، نظم و انظباط کادر برگزار کننده ی مسابقات، زیبایی و امکانات سالن های متعددی که برای مسابقات در نظر گرفته شده، از برجسته های این میزبانی به شمار می رود.


چندی پیش، مسئولین ورزشی کشور ( ایران ) ، برای میزبانی مسابقات جام ملت های آسیا اعلام آمادگی کرده بودند. برای کشوری به مانند ایران، که خوشبختانه یا بدبختانه، ملتی خودشیفته و خود برتر بینی مثل من و شما دارد، قیاس این امکانات و نظم موجود با کشوری که همیشه به آن از بالا یه پایین نگاه کرده ایم، یک انتظار مضحک محسوب می شود.


http://www.asriran.com/files/fa/news/1394/3/23/466870_796.jpg


با نیم نگاهی به اتفاقات دیروز کشورمان، ایران عزیز، پی می بریم، با وجود ادعاهای کشنده و مطلق ما مبنی بر اینکه توسعه یافته ایم، هیچ قدمی در بالابردن سطح فرهنگ و مسائل روز دنیا، برداشته نشده است. ضمن اینکه ادعای ما، گوش فلک را نیز کر کرده است.


وقتی فرهنگ و ادب قهرمان ملی کشور عزیزمان، ایران اسلامی، آقایان حمید سوریان و امید نوروزی به حدی پایین و رفتار های آن ها به حدی رقعت انگیز است که حتی رسانه ها از بیان ریز اتفاقات رخ داده در مشهد، و در میدان مبارزه، معذور هستند، چطور انتظار داریم جهانیان با درخواست ما موافقت و فرش قرمز را جلوی مسئول محترم ورزش کشور ما بگسترانند؟ 


تعصبات کور و منطق ماشین دودی، بلای جان این مرز و بوم شده است. عده ای به مانند افراد حاضر در تصویر نظاهرات روز جمعه ی تهران خود را وکیل و وصی مردم می دانند، در حالیکه اگر رفراندومی برای حضور بانوان عزیز در ورزشگاه ها برگزار شود، نتیجه جوری رقم خواهد خورد که این اقلیت کج فهم، متوجه این خواهند بود که هیچ اهلیتی برای این تجمعات و تظاهرات و خرج از مردم ندارند.


با نگاه به کشوری که هم اکنون در حال برگزاری این مسابقات است، چرا به خود نمیگوییم، کشوری که بخشی از خاک آن، تحت اشغال ارامنه ی متجاوز است، چطور نظم و نزاکت را این چنین به نمایش گذارده است؟ احدی جرات یک حرکت نا جور و اضافه را ندارد ؟ یا اصلا بهتر است بگوییم میل این کار را ندارد.


با ذکر این مثال، مطلب را به پایان می رسانم، این دو سناریو را خودتان تمیز بفرمایید.


1. دو سال پیش برای مسافرتی، وارد یکی از شهر های توریست خیز ایران شدم، وقتی در کنار خیابانی پارک می کردم، متوجه خنده های ریز و البته تمسخر آمیز دو سه جوان 28 الی 30 ساله شدم، چون تابلویی مبنی با پارک ممنوع و ... نبود، ماشین رو پارک و از آن دور شدم. وقتی بعد از دو ساعت، به سمت ماشین آمدم، دیدم با ماژیک سیاه رنگ بزرگی رو کاپوت نوشته شده ، این جریمه ی 20 هزاری تقدیم به شما، امیدوارم ایام خوفی در ****** داشته باشید ! برگ جریمه را از زیر برف پاک کن ماشین برداشتم و نیم نگاهی به پوزخند های آنها، کرده و از آنجا دور شدم ...


2. در مسافرت اخیر من به ترکیه، جلوی پمپ بنزینی مشغول پر کردن بطری آب از شیر تعبیه شده در کنار پترول که دقیقا در کنار بزرگراه بنا شده بود، بودم، خب، بزرگراه بود و بالطبع، سرعت خودرو ها، بالای 100 ، یکی از خودروهای عبوری که ون بود و تعداد زیادی خانم، مسافر آن بودند، با فاصله از من پارک کرد، دنده ی عقب گرفت و به سمت ما برگشت، وقتی به ما رسید، شیشه خودرو را پایین کشید و با ایما و اشاره، سعی در این داشت ما را متوجه این بسازد که آب لوله کشی ترکیه، قابل شرب نیست. ضمن تشکر از کار  او، به ایشان گفتم، این بطری را فقط برای نظافت ماشین پر می کنم، سپس، لبخندی زد و از ما دور شد.



۲۴ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۰
یک بشر
هدفم، از نوشتن، نظاره به دنیای اطراف من، با عینکی دیگر است، نه دید سیاسی به مطلب دارم و نگاهی قومیتی، خوشحال می شوم، هیچ کس از مطالب من، ذهنیت بد نداشته باشد.

سفر دیروز من، به کلیبر ( کالیفورنیا ، اصطلاح طنز گونانه ) به خواست یکی از دوستان خوبم، مهندس رشیدی انجام گرفت، کلیبر، بهشت آذربایجان است. فارغ از نگاه استریوتایپی شهر های ما، که معمولا با نگاه تعصبی به شهر های اطراف نگاه می کنند ...



در ورودی شهر، رستوران یا هتلی با نام جالب Kollywood خود نمایی می کرد که یک ترکیب هوشمندانه از کلمه های کلیبر و هالیوود است. قصد توضیحات کلیشه از زیبایی های کلیبر را ندارم. به اصل مطلب می روم.



کمپ گردشگری خوبی در کوهپایه ی قلعه ی بابک، بنا شده است. میراث فرهنگی و گردشگری کلیبر، طی مناقصه ای، توسعه و زیباسازی مسیر منتهی به قلعه ی بابک را به این دوست ما وا گذار کرده است،


تا اینجای کار، هیچ چیز غیر عادی وجود ندارد ...

مسیر برای آسفالت و زه کشی آماده شد، خودروی های سنگین، یکی پس از دیگری، وارد کار شدند، اما در بدو شروع کار، یکی از زمین های اطراف کمپ، اجازه ی آسفالت کشی را به شرکت و میراث فرهنگی نمی دهد. به بهانه ی اینکه، این اسفالت، با گذر زمان، حریم به خود خواهد گرفت و عملا زمین من، از بین خواهد رفت.


کار با تعهد و هر آنچه لازم بود، پیش نرفت که نرفت، مدیریت کمپ گردشگری، جمله ی جالبی گفت ...

ما آذربایجانی ها ، مستعد هیج پیشرفتی نیستیم ،
نژاد پرستی را بهانه نسازیم ....



*. آپلود تصاویر در لا ب لای مطالب، ارتباطی به پاراگراف قبل و یا بعد ندارد، تنها به دلیل عدم جمع شدن تصاویر در یک بخش، به این صورت ارسال شده است.
۱۲ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۴
یک بشر